
فرض کن یک هدف ارزشمند داری و شروع به تصویر سازی از این هدف کرده ای
خودت را در موقعیت رسیدن به هدفت تصور میکنی و تواما از واژه ها و عبارت تاکیدی
همسو با هدفت استفاده میکنی
حتی در حالت دعا و نیایش هم این خواسته و هدف را از پروردگار در خواست میکنی
اما باورمحدود کننده ای در تو وجود دارد
تو واجد شرایط رسیدن به این جایگاه هستی و حتی همسو با آن تمام تلاش خود را میکنی
اما بعد از مدتی متوجه این موضوع میشوی که خبری از رسیدن به هدف نیست و هر چه
بیشتر تلاش میکنی هم فاصله با هدفت کمتر نمیشود
نا خود آگاه خسته و در مانده میشوی،شاید نا امید شوی ،شاید دست از تلاش برداری…
انگار یک جای کار واقعا مشکل دارد…
تو تمام آنچه باید را انجام دادی ،اما این وسط فقط از یک نکته غافل بودی که
باور های درونی تو ،که توسط جامعه ،والدین،معلمین ،دوستان و اطرافیانت
ساخته شده این پیام را دارند که تو “بازنده ای” “تو لایق خوبترین ها نیستی”
و از این جور باور های محدود کننده
در واقع تلاش ها تو در ضمیر خود آگاه با ضمیر درونی (ناخود آگاه) تو در تضاد
هست و چون ضیمر نا خود آگاه هزاران برابر قوی تر از نیروی ضمیر خود آگاه است
تو ناکام از رسیدن به هدفت می مانی
اما راه حل چیست؟ و چگونه باید از شر این باور های محدود کننده رها شویم؟
تو باید همچنان که از عبارات تاکیدی استفاده میکنی،رسیدن به هدف را تصور میکنی
و مدام در جهت تحقق هدفت تلاش میکنی ،باور های درونی ات را نیز تغییر بدهی
برای اینکار باید حتما از دیدن تلویزیون دست بکشی چون اکثر محتوای تلویزیونی در
تمام دنیا پر از افکار محدود کننده است
درباره ی هدفت با کسی صحبت نکنی ،مخصوصا افراد منفی و با افکار محدود کننده
مدام از عبارت های تاکیدی قدرتمند استفاده کنی
با کسانی رابطه برقرار کنید که مدام شما را با نقطه ی قوت ها ،خطاب کنند و به شما
ایمان داشته باشند
مدام به اعمال تابو شکن دست بزن ،اگر اقدام بزرگی میترسی ،حتما انجامش بده ،حتی
اگر شکست بخوری باز این پیام را به ضمیرت رسانده ای که قدرت اقدام کردن را داری
و دیگر آن آدم محدود سابق نیستی