
تصور کنید یک روز بعد از کارتان در حال برگشتن به خانه هست.ناگهان تصمیم میگیرید خودتان را خوشحال کنید
فرض کنید دو انتخاب بیشتر ندارید،کتاب فروشی یا پیتزا فروشی.
کدام را انتخاب میکنید ؟؟
عموم جامعه ما به سراغ پیتزا میروند.اگر این طور نبود احتمالا سرانه مطالعه کشور ما بیشتر از چند دقیقه! در سال بود.
اما چرا اینطور است، واثرات آن برای جامعه ی ما چیست؟
توجه کنید که منظور از کتاب،
آموزش و منظور از پیتزا تفریحات و لذت ها است
این که ما به سراغ کتاب نمیرویم را می توان از جهات مختلف بررسی کرد
اول اینکه احتیاج به آموزش ویاد گرفتن چیزهای جدید را احساس نمیکنیم و خود را به اندازه کافی کامل میبینیم!
دوم اینکه تصور میکنیم محتوای مناسب و کاربردی را نمیتوان در کتاب یافت
(گاهی این موضوع درست است،زیرا بدون اطلاع و تحقیق ،کتاب های بیهوده ر انتخاب میکنیم )
سوم اینکه اینقدر کتاب خواندن را انجام نداده ایم حالا برایمان ورق زدن و زمان گذاشتن برای خواندن کتاب تبدیل به کاری انرژی بر و سخت شده است
از طرفی ما برای گرفتن انرژی و بالا بردن روحیه خود،بجای راه حل اصولی به دنبال میان بر میگردیم.
وقتی خسته هستیم بجای مراقبه و استراحت ،به رستوران میرویم.
وقتی حوصله مان سر رفته بجای انجام کارهای هیجان انگیز،باز هم به رستوران میرویم و امیدواریم حوصله مان از سر رفتگی بیرون بیاید!
این مطلب در حال تکمیل شدن است
خیلیا میگن کتاب گرونه و نمی تونن بخرن. اما واقعیت اینه که هزارتا راه دیگه هست. مثلا برن کتابخونه عضو شن یا قرض بگیرن و یا از طاقچه نسخه الکترونیکی بخرن.
البته بعضیا هم به خاطر اینکه وقت ندارن میگن کتاب نمیخونن. ولی خب راههای دیگهای برای اینم هست. به نظر من اگه آدما احساس نیاز به خوندن کتاب داشته باشن، خودشون به صورت ارگانیک به سمت خوندن کتاب کشیده می شن.